سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تکیه کن بر شانه ام

چهارشنبه 89/2/1 3:16 صبح| مجنون، تنها، آواره، طلب، لیلی، فریاد، قلب، عشق، عاشق، فراق، هجران، لیلا | نظر

اینجا آوره گی ام را فریاد میزنم
آنها که مجنون را خمود میخواهند بدانند گسست نیست
آواره گی هست ولی گسست نیست
لیلای من آنقدر دلتنگم که هر لحظه ام از جنس قطرات زلال است
دلم برای آن پنجره پر میکشد ، تنها یک جرعه از چشمانت
به یاد آور دلتنگیت را ، به دنبال هر نشونی از مجنون ذره ذره تحلیل رفتی
شبی که یک شعر آروم ترم کرد
خیلی نرم زیر بارون تو هجوم سیاهی شب بین سکوت درخت های خیس ایستاده ، کمرم شکست بی هیچ صدایی و گفتم

ای همه آرامشم از تو ، پریشانت نبینم
چون شب خاکستری ، سر در گریبانت نبینم
ای تو در چشمان من ، یک پنجره لبخند شادی
همچو ابر سوگوار ، این گونه گریانت نبینم
ای پر از شوق رهایی ، رفته تا اوج ستاره
در میان کوچه ها ، افتان و خیزانت نبینم

مرغک عاشق ، کجا شد شور آواز قشنگت
در قفس چون قلب خود ، هر لحظه نالانت نبینم
تکیه کن بر شانه ام ، ای شاخه نیلوفری رنگ
تا غم بی تکیه گاهی ، را به چشمانت نبینم

خواب را از چشمانم ربودند آن گاه که یار آوارگی ام را طلبید
شانه هایم هر ثانیه در فراق سنگین تر است
و من هر روز در طلبش آواره تر
و ببینند که آواره گی هست ولی گسست نیست
اینجا آوره گی تنها ترین مجنون را فریاد میزنم (سجاد)


إِلَهِی إِلَیْکَ أَشْکُو نَفْساً بِالسُّوءِ أَمَّارَةً وَ إِلَى الْخَطِیئَةِ مُبَادِرَةً وَ بِمَعَاصِیکَ مُولَعَةً خدایا به تو شکایت مى‏کنم از نفس زشتم که مرا بسیار به بدیها وا مى‏دارد و به هر خطا سبقت مى‏گیرد و به معصیتت بسیار حریص است