ساعت ویکتوریا

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 <      1   2      
 
+ محبت 
چون مرد شدي، پاي در اين معركه بگذار
ميدان جنون خوابگه كودك و زن نيست
پاسخ

ما و مجنون همسفر بوديم در صحراي عشق! ... او به منزلها رسيد و ما هنوز آواره ايم ... برسم تهران ميگويم شرح داغ را
امشب چه بي بهانه دلم شور مي زند!
پاسخ

براي شما و *و هر آواره اين صحرا.....نه,اين بهانه هاي پر بها ,نه ,اين آه هاي پشت هم مدام,نميگذارد درد,نه,كه برگردم به شهر خدعه و نيرنگ,عروس هزار رنگ صد ننگ,هنوز دلم به بهشت بند است و من افتاده ام در هزار حرف مگو
 <      1   2