• وبلاگ : ليلا مرا آواره ميخواهد
  • يادداشت : شمشير فروش ها همه آمده اند...
  • نظرات : 46 خصوصي ، 62 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5      >
     
    + * 
    قرآن بياوريد...:\(....

    راستي
    متوجه منظور کامنت تان در وبم نشدم
    پاسخ

    سلام يکي از دوستان برايتان شعري گذاشته بود با اين قافيه در انتهايش "گريه مي کنم" آن شعر را ميخواستم


    72 بار ابراهيم شدن؟!

    نه!

    حسين فقط تا لب قربانگاه نمي برد ...

    حسين فقط شمشير نشان نمي داد ...

    حسيــــــــــــــــــن قرباني مي کرد ... قرباني مي داد ... قرباني مي شد!

    اداي حق نيست که حسين را نسبت دهيم به ابراهيم!

    پاسخ

    چگونه بگويم در شباهت ها که تفاوتشان صبر نميگذارد... شيخ جعفر شوتشتري در خصائص الحسينه بين حضرت يحيي و امام حسين ع آورده:ازجانب خدا به ولادتشان بشارت آمد،آسمان و زمين بر هر دو ايشان گريستتند بلکه خون گريه کردند، هر دو6ماهه به دنيا آمدند،هيچ يک شير مادر نخورند،صورت هر دو مي درخشيد،قاتلين هر دو زنا زاده بودند،بعد از شهادت سر هر دو تکلم نمودند،... آه ... سر هر دو را هديه بردند/ اما ايشان تفاوت هايي دارند در بشارت تولد يحيي ، پدرش زکريا خوشحال شد ، حال آنکه زهرا س و پيامبر ص سخت گريستند ، يحيي هيچ طفل و عيالي نداشت اما حسين ع ... ، قاتل يحيي با ديدن سر بريده چهره اش متغيير شد اما قاتلين حسين ع بر اون خنديدند و هلههله کردند ،سر يحيي اگر بريده شد ديگر روي نيزه دشمنانش ... ، سر يحيي را با يک ضربه جدا کردند اما بر حسين ع 12 ضربه از قفا ، يحيي بدنش آسيبي نديد اما زينب س از بدن برادرش 74 تکه خنجر ، نيزه شکسته و ... ، بعد از کشته شدن يحيي با سم اسبان بر بدن او نتاختند ، بر لبانش خيزران ... ، محاسن و صورت او را در تنور ... ، اهله حرم يحيي را به اسيري نبردند ، کنيز نخواندند ، خلخال و آويز کودکانش را .. ، خارجي نگفتند ... آري حسين ع را نميتوان با هيچ کس نسبت داد ، چنان مصيبت اون سخت است که خدا خود گواهي به خونخواهي اش مي دهد ... نميتونم ادامه بدم ببخشيد ... تا كه او بيشتر نفس ميزد/بيشتر ميزدند زينب را/تيغشان مانده بود در گودال/با سپر ميزدند زينب را/يكنفر بود و يك بدن اما/صدنفر ميزدند زينب را/خوابشان بُرد بچه ها سَر ِ شب/تا سحر ميزدند زينب را

    سلام.....

    وبلاگتون حال وهواي دلمو عوض کرد....

    پاسخ

    از راه گـوش، خـوردن باده شـنيده اي؟! ...من نام "حسيـن" مي شنوم، مســت مي کنم...
    يگان به روز شد!

    ياد آن روزي که من بوسه زدم بر آن گلو
    خيز و تا گويم به تو شرحِ غمم را مو به مو

    بسکه خوردم کعبِ ني از دشمنان بي حيا
    همچو زهرا مادرم مي‌گيرم از قبرِ تو رو

    مي‌کشم خود را به خاک و مي‌رسانم پيش‌ تو
    بسکه گشتم من به دنبال سر تو کو به کو

    گفته‌هايم بي‌شمار و غصه‌هايم بي‌عدد
    اي دليلِ صبرِ من! برخيز بهرِ گفتگو

    من نمي‌گويم غم خود را، تو اوّل کن شروع
    خيز و با رگ‌هاي خود از خنجر و حنجر بگو

    طاقتم گشته تمام و عمرِ من در انتها
    کاسه‌ي خالي دل آورده‌ام نزدِ سبو

    هر چه مي‌خواهي بخواه از من عزيزِ مادرم
    ليک احوالِ رقيه از من مضطر مجو

    اصلاًَ حسين جنس غمش فرق ميکند

    راه دل است،پيچ وخمش فرق ميکند

    اينجا گدا هميشه طلب کارميشود

    اينجا که آمدي کرمش فرق ميکند

    حاجت رواست هرکه دعا تحت قبه کرد

    ارباب باوفا حرمش فرق ميکند

    با پاي نيزه روي زمين راه ميرود

    خورشيد کاروان،قدمش فرق ميکند . . . .

    بروزيم با انبياي الهي در صحنه ي کربلا

    عاشورايي باشيد . . .

    التماس دعا


    سلام

    ممنون از حضورتون.

    عالي بود.يا حسين ع

    امان از دل زينب س

    انشاا... ک ر ب ل ا

    التماس دعا

    يا حق

    سلام...
    عالي بود...
    التماس دعا
    احسنت ، اجرکم عندالله . موفق باشيد. التماس دعا/ ياعلي


    سوختم....

    همين....



    زنده بودن حرکتي افقي است از گهواره تا گور


    به روزيم با((يوم العشق))...


    سلام

    ممنون داداش

    منو خيلي دعا کن

    سر بزن

    علي مدد.

    به دنبال ِ محمل سبک تر قدم زن ....

    مبادا غباري به محمل نشيند ..

    پاسخ

    سري به نيزه بلند است در برابر زينب
     <      1   2   3   4   5      >