سکوت کن!
یکشنبه 89/12/8 8:57 عصر| | نظر
سکوت کن مبادا آبرویی بریزد
باز به آن پنجره جادویی چشم بدوز
میشنوی؟ سکوت کشنده اش را
به هم نریز کار تو توکل است حتی اگر هر شب بی خوابی ات با خیال آن آرام شود
سکوت کن
و به موج اشکت بگو آرام تلاطم کند
صدایت را بگو نلرزد
پاهای سست را در سینه محکم بگیر
به دستانت بگو مشت شوند
تا رعشه انگشتانت مخفی بماند ... نباید صدای شکستنت بلند شود ...
آرام نجوا کن که هق هق امان نفس را بریده
سکوت کن و کار هر شب را از سر بگیر
آه های مکرر بکش
قنوتت را با سجده های بندگی آنقدر طولانی کن تا بدنت تاب ایستادن روی این تن سخت سنگین را باز از دست بدهد
این شب های سرد لعنتی با مناجات های امیرت گرم می شود
و تو دل داده ای به هفتاد و پنجمین پنجره کوچه
سکوت کن
إِلَهِی إِلَیْکَ أَشْکُو نَفْساً بِالسُّوءِ أَمَّارَةً وَ إِلَى الْخَطِیئَةِ مُبَادِرَةً وَ بِمَعَاصِیکَ مُولَعَةً خدایا به تو شکایت مىکنم از نفس زشتم که مرا بسیار به بدیها وا مىدارد و به هر خطا سبقت مىگیرد و به معصیتت بسیار حریص است
آرشیوها
غیرآرشیویها
-
شمشیر فروش ها همه آمده اند...
آه
آنان که آرمیده تسبیح گویند
دلخون تر از همیشه کناری نشسته ام/من عاشقم! بدون صدا ضجه میزنم
مردم چه می کنندکه لبخندمی زنند؛غم رانمی شودکه به رویم نیاورم
کارجنون مابه تماشا کشیده است/ ما را غبار محمل لیلا نوشته اند
صدایم؟ می شنوی مرا؟
دلم به حال دلم سوخت
می گفت
برای نیمه شب . من الغریب الی الحبیب
نجوای مضطر
کیست؟
سکوت کن!
آرام نمیشود
دلخون تر از همیشه کناری نشسته ام/من عاشقم! بدون صدا ضجه میزنم
[عناوین آرشیوشده]